جدول جو
جدول جو

معنی حقه بازی - جستجوی لغت در جدول جو

حقه بازی
فریب کاری، شعبده بازی
تصویری از حقه بازی
تصویر حقه بازی
فرهنگ فارسی عمید
حقه بازی(حُقْ قَ / قِ)
عمل حقه باز. نیرنگ. نیرنج. آرنگ. شعبده. تردستی. جنقولک بازی. سوس گری. چشم بندی:
کند چشمشان از شبه حقه بازی
کند زلفشان بر سمن مشک سایی.
فرخی.
، فریبندگی. فریب. حیله. مکر. جامبازی. جامغولک بازی. بامبول. بامبول بازی. و با فعل کردن صرف شود
لغت نامه دهخدا
حقه بازی
کنبوریدن تیتالگری فریبش شعبده بازی، مکاری فریبکاری
تصویری از حقه بازی
تصویر حقه بازی
فرهنگ لغت هوشیار
حقه بازی
شعبده بازی، مکاری
تصویری از حقه بازی
تصویر حقه بازی
فرهنگ فارسی معین
حقه بازی
بامبول، تزویر، حیله، زرق، سالوسی، شیادی، فریب، کلک، مکر، شعبده بازی، تردستی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرقه بازی
تصویر خرقه بازی
به وجد و سرور آمدن صوفیان هنگام سماع، پایکوبی و جامه دریدن آنان در حالت وجد و حال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طره بازی
تصویر طره بازی
ترنابازی، نوعی بازی دسته جمعی که با انداختن قاب به وسیلۀ بازیکنان، شاه، وزیر، جلاد و دزد را مشخص می کنند و جلاد به دستور شاه و با مشورت وزیر، بازیکن نقش دزد را معمولاً با ترنا مجازات می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حقه باز
تصویر حقه باز
حیله گر، فریب دهنده، شعبده باز
فرهنگ فارسی عمید
(اَ دَ خوَرْ / خُر)
تردست و مشعبدی که چیزها زیر حقه ها نهد و چون برگیرد نهاده ها برجای نبود و ناپدید شده باشد یا چیزی در حقه نهد و چیز دیگر بیرون کند، توسعاً، مشعبد. شعبده باز. تردست. نیرنگ ساز. نیرنجی. فسوسی. فسوس گر. لوطی. جنقولک باز. پهلوان کچل. چشم بند، مجازاً، فریبنده. مکار. حیله گر. قلاش. چاخان. چاپچی. سه خال باز. جام باز. بامبول. بامبول باز. محیل:
صوفی نهاد دام و در حقه باز کرد
پیوند مکر با فلک حقه باز کرد.
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از کچه بازی
تصویر کچه بازی
انگشتر بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره بازی
تصویر قره بازی
ترکی سیاسرمه ازگیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرقه بازی
تصویر طرقه بازی
نادرست نویسی ترغه بازی تراکه بازی بازی با طرقه
فرهنگ لغت هوشیار
تازیانه بازی کرباس را تازیانه وار تاب داده بازی کنان بر هم زنند بازیی است کودکان را و آن چنان است که کرباس را مثل تازیانه تاب داده بر یکدیگر زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کجه بازی
تصویر کجه بازی
انگشتر بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرقه بازی
تصویر خرقه بازی
جامه دریدن صوفیان هنگام سماع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقه باز
تصویر حقه باز
تر دست، لوطی، شعبده باز، مکار، حیله گر، بامبول باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزب بازی
تصویر حزب بازی
ایجاد و تشکیل حزب بمنظور استفاده های مادی: (او درین حزب بازیها وارد نیست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقه باز
تصویر حقه باز
شعبده باز، مکار، فریب دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بچه بازی
تصویر بچه بازی
بازی کودکانه، رفتار نامناسب و نسنجیده، آسان پنداشتن کار و جدی نگرفتن آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طره بازی
تصویر طره بازی
ترنا بازی، نوعی بازی که در آن پارچه ای را مثل تازیانه تابیده و با آن بازنده را می زنند
فرهنگ فارسی معین
پاچه ورمالیده، دغل، حقه ساز، دوال باز، رند، شارلاتان، شعبده باز، شیاد، کلاهبردار، کلک، محیل، مزور، مشعبد، تخم جن، ناتو، ناقلا، متقلب، نیرنگ باز، هفت خط، پاردم ساییده، بخوبر، چاچول باز، زبان باز، پشت هم انداز، چاچول
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
Brinksmanship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
habileté à prendre des risques
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
위험 관리
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
keahlian mengambil risiko
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
जोखिम लेने की कला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
risicomanagement
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
abilità nel rischio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
Risikomanagement
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
habilidad para arriesgar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
майстерність на межі
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
мастерство на грани
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
mistrzostwo w ryzykowaniu
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
habilidade de arriscar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لبه بازی
تصویر لبه بازی
מיומנות בסיכון
دیکشنری فارسی به عبری